مثل پر کاهي اگر افتاده بر آبم شرمنده ز بي مايگي و روز حسابم گر قاصرم از عرض هنر، خُرده مگيريد در محضر پيـران هنرمند، شبابم واي من، آن کوه پاي آورده در دامن کجاست ساحل بحر ادب، درياي موج افکن کجاست آسمان، امشب دلم تنگ است و احوالم پريش تاب تاريکي ندارم، اختر روشن کجاست از زبان خاک کُردستان سخن دارم، بگو آن مسافر، آن غريب افتاده از مسکن کجاست داية خاک دليران مويه گر گويد، همي آن گرامي طفل دور افتاده زين دامن کجاست بغض دارم در گلو، اشکم نميآيد به چشم خسته جانم، بر غم تنهائيم ره هزن کجاست آن همه احساس کو، آن مردميها را چه شد آن صفا، آن سادگي، آن مهربان با من کجاست شمع خاموش است و شب باقي و ساغر واژگون در خُمار افتادهام، صهباي مرد افکن کجاست هيچ کس امشب نميگويد چرا با من، شباب در ميان اين همه گل پيرهن، گلشن کجاست در کنگرة بزرگداشت گرانمايه دوست شاعرم استاد سيد محمود گلشني «گلشن کردستاني» در زادگاه استاد شهر زيباي سنندج در تاريخ 16/2/1372 قبل از شروع شعر خوانيم بداهتاً دوبيتيهاي بالا را سروده و تقديم شعراي حاضر در کنگره نمودم.