رييس انجمن ادبي شاعران ايران در مهرماه 1378 يک رباعي براي من گفته بودند که با خط زيباي محمد باقر باقري خوشنويسي و در قابي نفيس به بنده اهدا کردند. اين رباعي: در بـزم وصـال هست آمـاده شبـاب جـام سخنـش هميـشه پـر بـاده شبـاب از جملـه سخنـوران صـاحب سبـک است ايـن شـاعر بيبـديل آزاده شبـاب جواب اين اخوانيه را من در بهمن همان سال 1378 در غزلي با همان وزن و قافيه و رديف خديو به ايشان تقديم کردم. اين غزل: مسـرور و ستـرک و سبز و آماده خديو چـون سـرو به باغ شعـر استـاده خديو تـرکيـب کلام، رام سـرپنجة اوست انـگار کـه از بطـن سخـن زاده خـديو در ميـکده گـر سـاقـي سـرمستـانست عمـريست که دارد به کف ايـن باده خديو تنـها نـه سخن، زِ خُلـق نيکـو دارد در خـويش بـسي حُسن خـداداده خديو صـد شکـر که بـا دست پـر از توشة فضل يـک لحظـه هـم از پـاي نيفتـاده خديو پيـر است و گـر از شبـاب تـمجيد کنـد باشـد بـه کمـال تـام، آزاده خـديو مـن مستحـق آن همـه تـمجيـد، نيـم منـت به سـرم زِ لطـف بنهـاده خديـو کيومرث مهدوي متخلص به خديو سالهاي بسيار انجمني ادبي را در منزل مسکوني خود واقع در تهران داير و مديريت ميکرد. انجمن خديو انجمني پويا و پرجاذبه بود که در آن اهل شعر و موسيقي و خطابه و تحقيق شرکت ميکردند اين توفيق را داشتم که سالها با مراودهاي بسيار صميمانه گاه من به انجمن خديو و گاه او به انجمن وصال که توسط من و زنده ياد شيدا تشکيل و اداره ميشد ميآمد. خديو از کرمانشاهيان مقيم در تهران بود يادش گرامي باد.