کاشان، باغ هنر

← بازگشت به فهرست اشعار

کاشـان کـه شکـوه پايـداري دارد بگذشتـة پُر زِ افتخـاري دارد هر چنـد کـه در دل کويـر افتـاده است با سبـزه و گـل، قـول و قـراري دارد اين خطـة خـوش ز عطـر نـاب گُل سرخ هـر ذرة آن، چــو زر، عيـاري دارد ايـن شهـر، که دارمؤمنينش گويند مـردان بـزرگ و بـا وقـاري، دارد چون محتشم وکليم و چون پرتو و فيض صـاحب خـردانِ نـامـداري دارد در حـوزة موسيقي و نقاشي و خط چـون عالَـم شعـر، اعتبـاري دارد بوم هنـر از کلـک کمـال الملکش بشکوهتـرين نقـش و نگاري دارد کـاشان به گـل و گلابتـون قـالي خويـش در پـهنـة ارض، اشتـهـاري دارد هـر گوشـه اين شهر، يکي باغ گـل است هـر خـانـه بـرافـراشته داري دارد از بـاغ پـر از گُلش به در پـا نکشـد آن کس کـه بـه دل، ز عشـق خـاري دارد بـي هدية گُل، هواي رفتن نکند آن کـس کـه سـر ديـدن يـاري دارد فـرش ره دلبـري شود، مـردم چشـم کـو همچـو جمـال گـل، عـذاري دارد با شـاخة گل، ديـده به در مي‌مـانـد آن کس کـه اميـد و انتـظاري دارد گفتيم ز کاشـان و ز باغـات گُلش زآن شهر که حُسن بـي‌شماري دارد زآن شهـر، کـه در پهنـة بـازار هنـر تـا هست حضور آشکاري دارد اين بـاغ هنـر، بـر سـر هـر شاخة تـر بنشسته، تـرانه خـوان هَـزاري دارد هـر چنـد کـه بـا خُـرّمـي خـنـدة گل ايـن شهـر بـهشت بـرقراري دارد از‌ داغ اميـر، بـاغ تـاريخـي فيـن دلستوختـه، چشـم اشکبـاري دارد انگـار که از رفتـن دوران شبـاب پيريست، که رنج پايداري دارد در اوايل خرداد 1374 به دعوت ستاد برگزار کنندة جشن گلاب گيران قمصر و کاشان به برزُک (محل برپايي جشن) به اتفاق تني چند از ياران شاعرم از جمله شيدا، فقير، خلج و نوازنده چيره دست امامي به محل برگزاري شعر برزُک کاشان رفتيم. اين شعر و قطعاتي که بعد از آن مي‌آيد ثمرة حضور در اين مراسم است. کاشان 6/3/1374