پاسخ من به عنايت استاد کاظمي

← بازگشت به فهرست اشعار

اي ثـانيِ ايـرج سخنـور وي کشـور دانـشت مُسّخَـر از دستـخطِ مبـارکِ تـو شد مـردم ديـده ام، منـوّر دلجويي اهل دل عجب نيست از چون تـو بزرگِ ذره پـرور اميـد که خاطـرت، نگـردد هرگـز، زِ بـد زمـان، مـکـدّر ديـدم اثـر سـر آمـدت را بالنـده و سبز و سايه گستر رنجي که تو بُرده اي، نبرده است در کار ادب، اديـبِ ديـگـر سعيت بـه نگـارش مشاهيـر باشد زِ حساب ديگـران، سـر نقش تو به جاي مانَد، اي دوست تا هست نشان ز ماه و اختـر نخل تو بلند و باشکـوه است بـر مردم عيب جوي، منگـر خاک من و توست، زين جماعت همواره خفيف و خاک بر سر بلبل نهـراسد، اَر بـه گوشش آيـد ز غـراب، صوت انکـر از بـي هنـران، شگفت نَبـوَد آزردنِ مــردمِ هنــرور برخيز و رکاب گير و بشتاب رو کـن بـه نبـرد، اي دلاور ز آن مـردمِ ناسپاس، هرگـز بر ابـروي خويش، خَم ميـاور يک گام دگر، به پيش بگـذار اي دوست، عـزيز، اي بـرادر اي پير به فضل و دانش و درک بنويس و بگوي، بـاز، زيـن در اي آنکـه به خاطري هميـشه گـاهي ز شبـاب، يـاد آور و چند بيتي ديگر در همين رابطه سخن سنج مردي که همسنگ دُر ز سَعيش، سبوي سخن گشت پُر گرامي گُهر، ايرج کاظميست کزو جاودان شـد مشاهير لُـر اگر کوچ ساکي، دل ما شکست اديبي چو ايرج به جايش نيست اديبي که با نَقـلِ تاريـخِ لُـر پلي بين بگذشته و حال بست درودم بـر او، از رهِ دور بـاد دلش خرّم و مست و مسرور باد کرج 11 / 10 / 1376؛ در مطلع غزل (پاسخ من به عنايت استاد کاظمي) غرض از آوردن ثاني ايرج جناب استاد ايرج کاظمي را ثاني ايرج ميرزا شاعر توانمند و کم‌ نظير و شيرين ‌سخن قلمداد کرده‌ام. کتاب مشاهير لُر اثر ارزشمند جناب کاظمي است.