شيدا، آشنايي و عشق و محبت پايدار

← بازگشت به فهرست اشعار

از شيدا در شهـر سخـن شبـاب بي‌انبـاز است پـرواز سخن بـه بـال ايـن شهبـاز است امـروز بـه کشـور ادب بـي‌همتاست اين طرفه اديـب سعـدي شيـراز است از من شيـدا کـه به فـن شاعـري ممتـاز است در وصف علـي کلام او اعجـاز است تنـگ است زميـن بـراي سيـر سخنـش ايـن نـادره گـوي آسمـان پـرواز است شيدا شاعري شوخ طبع و زود جوش و حاضر جواب بود ما با هم زياد شوخي مي کرديم به خصوص در نظيره گويي يک روز به مناسبتي در فاطميه کرج شيدا قطعه شعري خطاب به امام زمان عجل الله خواندند با مطلع و مقطع زير زمزم از زمزمة عشق تو جوشد زِ زمين پيش قدر تو بود خم، قد طوبي به بهشت مهديا اذن به شيدا بدهي، در محشر که بخواند برت اين چامه شيوا به بهشت در اينجا من بي فاصله بلند شدم ميکروفن را از دستش گرفتم و گفتم دست خود گر نگذارد به کف دست شباب پاي شيدا نرسد يکه و تنها به بهشت و آوارة همداني به همين ترتيب بي فاصله سرودند هر کسي در خور خود يار و رفيقي دارد دعبل آن روز بود همدم شيدا به بهشت ( جشن نيمه شعبان سال 1377 )