خزان گلشن

← بازگشت به فهرست اشعار

شعر ايران را اگر گويم که جان از تن برفت جاي دارد، چون ز گلزار ادب، گلشن برفت چشمة جوشان عشقي آسماني خشک شد شاعري دريا دل و دانا و صاحب فن برفت روز جمعه يازدهم دي ماه يکهزار و سيصد و هفتاد و يک دوست هنرمند و شاعرم آقاي سيد احمد حسيني «نغمه» تلفني خبر درگذشت استاد سيد محمود گلشني «گلشن کردستاني» را اطلاع دادند با عجله خودم را به منزل استاد گلشن رسانيدم اکثر دوستان و معاشران و ياران ديرين زنده ياد گلشن کردستاني حضور داشتند به محض ورودم با ديدن جاي خالي او جايي که هر بار تلفن مي‌کرد و دلتنگ تنهايي بود، مي رفتم و در آنجا او را مي‌ديدم حالي منقلب پيدا کردم درحاليکه آرام آرام اشک مي ريختم دوبيتي بالا را زمزمه کردم که بيت اول آن از اين لحظه تا روز بعد که جنازة او را از بيمارستان پاسارگاد تهران به کرج آورديم و با تشريفات کامل در جوار مرقد مطهّر امام زاده طاهر در کرج به خاکش سپرديم و تا انجام مجالس متعددي که در کرج و تهران و سنندج و همدان برگزار گرديد آرم تمام اعلاميه هاي ترحيم و بزرگداشت اين دوست دانشمند و اين شاعر ارزنده و نام‌آور گرديد.