جناب آقاي محمد مجد

← بازگشت به فهرست اشعار

دوست شاعر و محقق و نويسنده ام جناب آقاي محمد مجد که نزديک به سي سال است سعادت دوستي با او را دارم در تاريخ 1 / 1 / 1379 موشح زير را براي بنده سرودند و مرا رهين محبت خود ساختند. موشحي از دوست ديرينم محمد مجد آريا قرار داد مرا بخت تا در اين اقليم يکي رفيق شفيقي ز دوستان قديم دلم گرفته و محزون چو ديد، راح و قدح کشيد پيش که دانست درد ماچو حکيم رهاند جان و تن خسته‌ام ز پنجة غم يگانه ايکه سخي بود و مهربان و رحيم توان گرفتم از آن باده و توانم داد که بود در نفس گرمش از بهشت نسيم اگر موافق حالم‌ نمي شد آن مي و جام هنوز بود به جان درد و رنج و غصه ، مُقيم لهيـب اندُه سـوزنـده‌ام نمـود عـلاج فـزون نمـود مـرا شوق دل به ذوق سليـم هزار شکرخدا را که بخت يارم شد تبارک اله از اين طالع و از آن تعليم شهير شاعر شورآفرين کشور ما اديب و فاضل و نيکو بيان و راد و کريم بزرگ زاده و اهل قلم شريف و دبير در اين زمانه رفيقي شفيق و يا رو نديديم از آن نبرده‌ام از او نام تا که کشف کني وجـود او ز سر ابيات از سر تفهيم بجـوي از اين غزلِ نغزل نام مجد و ورا نه نام و شهـره که تـاريخ روز از تقـويم