تکمله‌اي بر شعر مرغان مهاجر بم

← بازگشت به فهرست اشعار

پي مرهم نهادن، بر جراحت‌هاي دل ريشان خدا ياري کند اين دست و دل بازان حاتم را سر من برخي دست کسي، کو راست گرداند کمرهاي به زير بار سنگين بلا، خم را تو با عمق مصيبت آشنايي، هم دل و دينم به ميزان دل خود سنج حجم آتش غم را يد هفتاد ميليون مرد و زن، ايران و ايراني به بام بم برافرازد، به عزت باز پرچم را در اين اندوه ملّي، بار ديگر کرد، موج افکن حماسه آفرين ايثارشان تحسين عالم را شکوه همدلي‌ها، هم زباني‌هاي اين ملّت به زودي، مي‌زدايد زنگ اين آه دمادم را به جوش آرد، دوباره مهر مادرهاي ايراني به قربانگاه اسماعيل‌هاي عصر، زمزم را من و تو، پا به پاي طالقاني‌ها و تختي‌ها به ساحل ميبريم اين کشتي بشکسته در يم را چند روز بعد از فاجعة زلزله بم در پهنه گيتي به ويژه در گستره خاک خوب وطنم ايران عزيز قطره هاي چکيده از چشمهاي احساس و عاطفه و عشق و ايثار و همدلي، جوي، رود، دريا و اقيانوس به وجود آوردند هنگامي که يکي از پهلوانان نامي به نام طالقاني کمر همت براي ياري به آسيب ديدگان بست و به جمع آوري کمک‌هاي مردمي پرداخت ياد جهان پهلوان تختي را به هنگام زلزله بويين زهرا در من زنده کرد و ابياتي به اشعار قبلي افزودم و در مراسم همياري مردم کرج در ورزشگاه انقلاب در حضور مردم با احساس و طالقاني و يارانش کامل شعر را قرائت کردم.