سِلامِي دِي رَهِ دِيـر، وِ دِيـارم دِيـارِ پُـر گلُ و باغ و بِهـارم و او کوه و کَمَر، وُو دَرِه و دَشت وِ او شهرِ سَراسَر، چَشمَه سارم و يـاروَن و رِفيقـون قـديمي کِه دِيري شوچني غَم نادِ بـارم وِ شهـر شـادِ دوُرونِ جِـووُنيم وِ او جامالگهَ کِـه ايلُ و تبـارَم خِروُوِم وا خِيـال وِ خاطِراتِـشَ لُرِم، سِي لُرِسونـم تَش دِ لارم قِسم وُو آسمـونِ پُـر ستـارش که بِي او بِي سِتاره بي سِتـارم که وا اُو غَـرق درياي غـرورم که بـي اُو، بـي مَدالِ اِفتخـارِم و اوُ شهِري کِه نُـومِ نـازِنينش دِيَـه رُونَق و هَر شِعر وُ شِعارِم و شهـر دُورِ شِيـرينِ شَبـابَم وِ خاکِ پاکِ پِيـر و پايدارم برگردان اشعار فوق به فارسي 1 ـ از اين راه دور سلامي به سوي ديار خود ميفرستم به آن ديار پر از گل و باغ سرزمين بهاري من 2 ـ سلامم به سرزمين کوه و دشت و دره (لرستان) و به آن شهر بهره مند از چشمههاي بسيارم 3 ـ سلامي به ياران و رفيقان قديميام که دوري از ديدارشان اينطور غمبارم کرده است 4 ـ سلام من به آن شهر شاد و دوران جواني ام به آن سرزمين جامانده از ايل و تبارم 5 ـ دور از آن با خيال و خاطرات گذشته حال خرابي دارم من لُر هستم براي دوري از لرستان آتش به پيکرم افتاده 6 ـ به آن آسمان پر ستارهاش قسم که دور از آن بيستاره مردي بيطاقت و تابم 7 ـ من با وجود لرستان غرق در درّه غرور هستم ـ و دور از آن مدال افتخاري ندارم 8 ـ سلام من به اون شهري که نام نازنينش ـ به شعر و شعارم رونق بخشيده است 9 ـ سلام من به آن شهر دوران جوانيم ـ به آن خاک پاک پير و پايدار و جاويدانم