غلامحسين ذوالفقار خاني متخلص به «صحرا» اهل مهدي شهر سمنان و از نامداران ايل سنگسر فرهنگي بازنشستة ساکن در کرج از زمرة شاعرانيست که بنده از بدو وردم به شهرستان کرج با ايشان آشنا و اين آشنايي به دوستي چندين ساله انجاميد صحرا شاعري توانا، خوش قريحه، با احساس و درويش مسلک و يکي از اقطاب و پيران اين فرقه بود که حضور هميشگي او در محافل شعر و ادب تا پايان عمر پر بارش ادامه داشت، آثار ارزنده اي از اين شاعر نازک انديش باقيمانده در پايان اردي بهشت سال يکهزار و سيصد و نود هفت و در روز آغازين ماه رمضان يکهزار و چهارصد و چهل دار فاني را وداع و با بدرقة باشکوه اهل ذوق و ادب در قطعة نام آوران بهشت سکينة کرج به خاک سپرده شد نامبرده متولد سال يکهزار و سيصد و چهارده در سنگسر بودند و هشتاد و سه سال عمر کردند، روحش شاد و يادش گرامي باد. دو بيتيهاي زير سروده شده در روز درگذشت اين دوست شاعر است که هم در مراسم خاکسپاري و هم در مجلس بزرگداشتشان قرائت شد. نداي ارجعي را پاي تا سر، گوش شد صحرا حضور حضرت حق را به جان آغوش شد صحرا دگر ميلي به گلگشت و تماشا نيست در ياران چراغ لاله را وارونه کن، خاموش شد صحرا سروي که در باغ سخن قامت علم کرد سر را به مردي در حضور مرگ خم کرد محروم از سير و سياحت کرد، ما را صحراي ما هم رو به صحراي عدم کرد خاليست گر در جمع ياران جاي صحرا خرّم تر از امروز شد، فرداي صحرا کوتـاه شد دستش گر از دامان دنيا يا رب به جنّت باد، جايِ پاي صحرا نـازک دلـي از مـردمان سنـگسـر بود سرخورده بر سنگي زِ غمها با خبر بود هر چنـد بـاراني بر ايـن صحرا نبـاريد ابــريترين آوردگـاه شعـرتــر بـود با نغمههاي نغمه، صحرا ناله ميکرد آن نغمه و اين ناله ما را واله ميکرد بعد از نواي گرم نغمه، نالة او کار شراب ناب چندين ساله ميکرد هنگام خواندن حالِ صحرا ديدني بود دُردِ کلام دلکشش نوشيدني بود ما بي تناسب سير در صحرا نکرديم گلهاي رنگارنگِ صحرا چيدني بود دل آگان دلي پـر ريش دارنـد خيـالي غـرق در تشـويش دارنـد غمي نـاگفتنـي خيـل مريـدان ز فقـدان مـرادِ خويـش دارند در ايـن مـاهِ مِـه و مسعـود، صحـرا بـه دريـا شـد روان چـون رود صحـرا رضـا بـر داده حـق داد و بشتـافت زِ پـيـران طـريـقت بـود، صحـرا دل صحـرا که دريـاي جنـون بـود عميـق و آبـي و آيينـهگـون بـود ز دست مـردم بـيدرد دنـيـا دل صحـرا هميـشه پـر ز خـون بـود در دو بيتي دوم اين صفحه اشاره به نغمههاي نغمه شده است توضيح اينکه نغمه تخلص دوست عزيز شاعرم آقاي سيد احمد حسيني است که داراي صدايي گرم و گيرا و پرتوان است که کمتر خواننده اي داراي چُنين صداي پرطنين است در جلسات برگزاري شعرخواني هر زمان که صداي حسيني «نغمه» بالا مي گرفت زنده ياد صحرا به گونهاي منقلب مي شد که صداي ناله هايش حال و هواي انجمن را تحت تاثير قرار ميداد. کرج 29 / 2 / 1397