به ياد دکتر بهروز ثروتيان

← بازگشت به فهرست اشعار

سعدي صفت آن مرغ سخنگو، ز جهان رفت يا آنکه ز اندام سخن روح و روان رفت او رفت و از او ماند در اوراق دفاتر بس دُر معاني که ز ذهنش به زبان رفت آثار به جا مانده از آن نادرة گفتار چون پرتو خورشيد، کران تا به کران رفت او مرد هنر بود، هنرمند، نميرد ميرا بود آنکس که از او نام و نشان رفت او هست در اين دايره تا زو اثري هست هرچند که در صورت ظاهر ز ميان رفت بيرون نَبُد از عاشَ و از ماتَ سعيدا رحمت به روانش که چنين بود و چنان رفت تا مزد سخن گستريش را بستاند از ساقي صهباي سخن، سوي جنان رفت در دار ادب، ثروت ارزندة ما بود صد حيف که از دار ادب ثروتيان رفت دکتر بهروز ثروتيان استاد ارزنده و گرانقدر آذري تبار مقيم کرج که سالها افتخار دوستي با ايشان را داشتم از جمله پرکارترين و پُربارترين دانشي مردان روزگار ما بود تحقيقات و تأليفات اين استاد بزرگ در زمينه ادب فارسي بويژه صنايع ادبي و نظامي شناسي زبانزد بزرگان ادب معاصر و مورد استفادة تام و تمام دانشجويان و دانش پژوهان بود در محافل شعر و ادب کرج ساليان دراز از محضر اين دانشمند کسب فيض مي شد. بنده نيز در مقدمه کتاب شعر سايه اي در غبار که در سال 1376 به چاپ رسيد از ارشادات اين دوست دانشمند تشکر و قدرداني کرده ام، روانش شاد باد در رمضان سال 1390 شمسي به هنگام تشييع پيکر پاک اين عزيز ابيات بالارا سرودم و در جمع دوستان به عرض شرکت کنندگان در مراسم رسانيدم.