گرچه با داغ جدايي از تو مأنوسم هنوز عشق را تا بينهايت آستان بوسم هنوز اي شب قدري که من قدر ترا نشناختم بي تو پَر معناترين تفسير افسوسم هنوز رفتي و روز جدايي از تو از يادم نرفت در حصار خاطراتي تلخ، محبوسم هنوز خواب دوري از تو تعبيري ملال انگيز داشت من اسير آن به جان افتاده کابوسم هنوز با دلي نازکتر از گل، پاي بختم لنگ بود در گذرگاه زمان مصداق طاووسم هنوز گرچه زان آتش به جا خاکستري مانده است، ليک با مسيحائي دم ياد تو، ققنوسم هنوز پير گرديدم، ولي از پا نيفتادم، شباب در شبستان غمي جاويد، فانوسم هنوز