پرستاران

← بازگشت به فهرست اشعار

آن که همدردي دمي با خيل بيماران کند جاي دارد جان به قربان پرستاران کند کيست غير از او که با شب زنده داريهاي خود خواب شيرين هديه بر چشم دل افکاران کند کيست غير از او که چونان مادر، احساس سرور از نشاط خاطر خيل سبکباران، کند محفل بيمار را گه شمع و گه پروانه اند حوروش اين گونه سودا با خريداران کند اين جماعت گرچه خود در صورت و سيرت گلند خلق را فرض است گل را نيز گلباران کند آنچه آنان راست در کردار با بيمار خود در بهاران با طبيعت بارش باران کند نيست چون کاري نکوتر از پرستاري شباب جان فداي آنکه تقدير از پرستاران کند کرج 17/1/1371