پدر «پاکترين گوهر»

← بازگشت به فهرست اشعار

پدرم پاک‌ترين گوهر بود در وفا از همه عالَم، سر بود نه فقط سايه به سر داشت، مرا که به سر ساية او افسر بود من همه هستي او بودم و او از همه هستي من، برتر بود هرچه دارم، همه از او دارم او که زيبنده ترين، زيور بود تابه اوج درجاتم بکشد بال پرواز مرا، شهپر بود مادرم، عاشق من بود و پدر مهربانتر به من از مادر بود تا گزندي نرسد، بر تن من زير باران بلا، سنگر بود با پدر غم به دلم راه نداشت بـادة عيشِ مـرا، ساغـر بود دارم اين قُوت تن و قُوّت جان زانکه نان آور و نام آور بود رفت و رفت از کفم ايام شباب او جوانيِ مرا، محور بود بعد از او رنج فراوان بُردم کاش پيش از پدرم، مي مردم