ماه فرخندة فروردين است دمن و دشت بهشت آيين است نوعروس چمن از پردة خاک سر بر آورده و پاورچين است گويي از کوي جنان آمده است اين نسيمي که عبيرآگين است گه زند شانه به گيسوي چمن گاه مشاطه گر نسرين است شده نوروز قرين با رمضان رَمز رؤيايي جوزا، اين است گُل دين با گُل دنيا شده جفت خرّم احوال دل گلچين است سفرة شوق به شکرانه، فکن که مر اين رسم و ره ديرين است هفت سيني به سر سفره گذار که ترا، قدر، بدان تضمين است هفت سيني که پروبالِ بشر بهر پرواز به علّيين است فاش ميگويمت اکنون بشنو گرنه گوش دل تو سنگين است سفر از واديِ خودخواهيها سين سرلوحه و آغازين است بعد از آن سير در آيات خدا با دل و ديدة واقع بين است از سر صدق و صفا با دگران سين سوم، سخن شيرين است وان چهارم که سعادت افزاست سينه اي دور زِ حقد و کين است سين پنجم، سرخود بسپردن به ره دانش و داد و دين است ششمين سين که به حق انسان را در همه حال بهين آذين است سجدة شکر به جاي آوردن از دَرِ بندگي و تمکين است سين هفتم به سلام و به سرور غم زدودن زِ دِل غمگين است به خدايي که وِرا ذکر جميل عارفان را سبب تسکين است با چنين سفره، سَفَر بايد کرد پر پرواز به افلاک اين است به شب و روز و مه و سال، شباب خرّم آنکو که بدين آيين است نوروز يکهزار و سيصد وهفتاد تقارن با ماه مبارک رمضان پيدا کرد و انگيزهاي براي سرودن اين ابيات گرديد کرج 1/1/1370