نماز نگاه

← بازگشت به فهرست اشعار

بيا که مرغ دلم شد اسير باز نگاهت نگاه کن به اسيران فداي ناز نگاهت هزار چرخ مُعَلَق زد اين کبوتر مجنون به لحظه لحظة تکرار اهتزاز نگاهت ز ديده گوهر غلتان، به شوق وصل شتابان رسيده بر سر مژگان به پيش باز نگاهت نظر به هر که نمودي، دلش به عشوه ربودي خداي را که چه سحري بود به راز نگاهت به خنده داد دل خود ز پير غم بستانم به گوش جان اگر آيد صداي ساز نگاهت سَرير سلطنت اَر آيدم به کف نکند خوش سبکتکين دلم را مگر اَياز نگاهت به حکم حسن تو فرض است خيل دلشدگان را هزار سجده واجب به هر نماز نگاهت