مرا گر همه ذرهها زر شوند و يا لعل و ياقوت و گوهر شوند اگر خاربنها و خاشاکها درختان سرو و صنوبر شوند اگر ريگها، سنگها، ماسهها زر و سيم و مينا و مرمر شوند اگر شاخ و برگ درختان سبز همه کلک و اوراق دفتر شوند اگر واژهها بگذرند از شمار زن و مرد عالم سخنور شوند همه روز و شبهاي عمرم، اگر به درياي شادي شناور شوند رسد چون به توصيف مادر سخن تمام عبارات، ابتر شوند اگر آنچه عمري ز کف دادهام برايم به يک جا ميسر شوند کجا ميتوانند با ذرهاي ز مهرِ تو مادر، برابر شوند قلمزن تو را آن چنان نقش بست که بي تو همه خاک بر سر شوند مرا نيز شبهاي دور شباب به ديدار رويت مکرر شوند کرج بهار 1375