مناجات و دعا

← بازگشت به فهرست اشعار

الهي دلم تنگ مولا علي‌ست شب کوچ خون رنگ مولا علي‌ست شب بر سر و سينه کوبيدن است شب داغ شيرخدا ديدن است شب قدر، يعني شب مرتضاست شب گفتن درد دل با خداست اشارت زِ مير نجف مي‌رسد که تير دعا، بر هدف مي‌رسد من امشب، پريشان و دل خسته‌ام و چشم اميدي به در بسته‌ام دلي دارم از آتش درد، داغ شبي دارم از غصه، بي‌شب چراغ زِ غم زهر در کام دارم، خدا عزيزي، علي نام، دارم خدا تن آزرده از درد در بستر است و داروي او در کف حيدر است در اين شب که دلها همه سوي اوست و محراب ها، طاق ابروي اوست به شب زنده داران قرآن به سر به الغوث گويان شب تا سحر به آنان که از ديده، دُر سفته‌اند به هنگام غم ياعلي گفته‌اند به آه مُحبّان دور از حبيب به لبهاي در ذکر اَمّن يُجيب بر اين دَم، که دَم مي‌زنم از علي و بيتي رقم مي‌زنم، از علي الهي، به خون سر مُرتضي بده بر عليِ من امشب شفا ببخشش به همنامِ نام آورش بکش دستي از عافيت برسرش به فُزتُ وَ ربّ گفتن بوتراب ز احسان برآور، دعاي شباب کرج نيمه شب 21 رمضان 1424 هجري قمري