مريم

← بازگشت به فهرست اشعار

سبزي چشم تو را سبزه ندارد، دلبر نيست چشمي که به تو دل نسپارد، دلبر چشم تو، چشم به در دوخته ام را نفسي دواز چشم تو راحت نگذارد، دلبر در همه عمر دمي نيست که چشمان ترم سر راه تو گل گريه نکارد، دلبر لحظه اي نيست که چشمم به هواي نگهت دل به دريا نزند، اشک نبارد، دلبر لحظه اي نيست که تا بار دگر ديدن تو چشم من ثانيه‌ها را نشمارد، دلبر نيست آن لحظه که نقاش نگاهم، نقشي جز تو در قاب تماشا بنگارد، دلبر از خدا نيست جز اين چشم تمناي شباب که شبي تا به سحر با تو سرآرد، دلبر