قهر و ناز

← بازگشت به فهرست اشعار

خداي را شبي آن دلنواز باز آيد نگار رفته به قهرم، به ناز باز آيد خدا کند، ز کَرم ناخداي کشتي دل به موج خيز بلا، چاره ‌ساز باز آيد به روي در قفس افتادگان بي پر و بال به عزم آن که کند در فراز باز آيد پي شکست سکوت حصار مصر دلم چو ره به پرده زنان حجاز باز آيد کند به گوشة چشمي، نظر به دلشدگان به دلنوازي اهل نياز بازآيد نماز من به قضا رفته است قبله گهي که رو کنم به رخش، در نماز باز آيد به شهر شور شبابم، همان شبيخون زن همان به ملک دلم، ترکتاز باز آيد کرج 11/5/1378