شهر شعله‌ها

← بازگشت به فهرست اشعار

اهواز، اي ديار جنون و جواني‌ام اي شهر خاطرات خوش زندگاني‌ام در غربتي که تير به قلبم کشيده است دوري ز توست درد من و دلگراني‌ام من آن کبوتر حرمم اي حريم حُسن عشقم طواف تُست، کجا مي‌پراني‌ام دور از نسيم ساحل سرسبز نخلها در کام آتش و عطشي جاوداني‌ام ابريست هرکجا و زميني است هر ديار اي شهر آفتابي و اي آسماني‌ام کارون، مزن به زخمة امواج بيش از اين بر تـار دل، تـرانـة بـي‌بادبانـي‌ام بود آنچه بود با تو و بي‌تو نمانده هيچ جز کوله بار درد و غم و ناتواني‌ام عيش گذشته را به کف آرم اگر تو باز اي قبله گاه عشق به سويت، بخواني‌ام اي شهر شعله‌هاي شبابم، خداي را با تو بهار بودم و بي‌تو، خزاني‌ام