يک جرعه شراب نور ميخواهم من يک سينه دل صبور ميخواهم من تا جلوه کند جمال نيکوي نگار يک دل همه کوه طور ميخواهم من در محضر از خويش و خدا بي خبران يک قامت پر غرور ميخواهم من صد جام رحيقم نبرد جانب حق يک جرعه ميِ طهور ميخواهم من پنجاه ز عمرم به پريشاني رفت پنجي ز پي سرور ميخواهم من هر چند که بازار حماقت گرم است ره توشهاي از شعور ميخواهم من از اين همه يا علي علي گفتنها پروانه پي عبور ميخواهم من تا آب شود کوه گناهم، آتش از آن سر در تنور ميخواهم من با آنکه نمانده از شبابم شرري انگيزه شوق و شور ميخواهم من