شب‌هاي قدر

← بازگشت به فهرست اشعار

شد هلال مه نو جلوه‌گر از گوشه بام عيد فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام اي خوش آن کس، که به هر لحظه در اين ماه شريف ثمري چيد به کام دلش از نخل صيام ز نسيم سحر آموختم اين پند که گفت دور کن از سرت اي بي‌خبر انديشة خام رمضان بار دگر مي‌رسد از راه، ولي دور عمر من و ما را نبود سير مدام توشه بردار که پايان سفر نزديک است تــوسنِ ســرکشِ ايـام نمـي‌گـردد رام تا بنوشي زکف ساقي روحاني، مي خيز از خواب گران و به خرابات خرام شب قدرند خدا را همه شبهاي شباب حيف باشد که به غفلت گذرد اين ايام