زندگي

← بازگشت به فهرست اشعار

زندگي رنج و عذابي بيش نيست موج خيز التهابي بيش نيست آن دو چشمي را که دريا خواندمش حال مي بينم سرابي بيش نيست گريه مردم فريب چشم او پيش چشمم جز حبابي بيش نيست در حقيقت عشق هم، چون زندگي کاخ از بنيان خرابي بيش نيست اين همه نقش و نگار دل فريب روي زشتي‌ها، نقابي بيش نيست شرح ليلا، وصف قيس عامري خستگي آور کتابي بيش نيست فکر مي‌کردم که بيداريست، اين دير فهميدم که خوابي بيش نيست از شر و شور جواني بر سرم ساية نام شبابي بيش نيست