بگذار بيارايمت اي گل به گل شعر تا بوسه زنان گل به سر گل بنشيند گلزار جهان رشک جنان است اگر گل در منظر سير و سفر گل، بنشيند بر آتش غم آب زند دل چو ببيند گل آيد و بر زلفِ تر گل بنشيند سرگشته شود باد و کند گم ره خود را از بويِ گل، اَرگل به بـرِ گـل بنشيند زان کوچه پرستوي مهاجر نکند کوچ گر گل بـه سرِ رهگذرِ گل بنشيند جاويد بماند به جهان شعرِ شباب اَر چون حلقه به دور کمرِ گل بنشيند