خوش آنکه در همه احوال با خدا باشد زِ هر چه غير خدايي بود، جدا باشد خوش آنکه هيچ نگردد به گرد کار خطا اگر چه شيوه خلق جهان خطا باشد خوش آنکه جز به طريق رضاي حق نرود هميشه، در همه جا دشمن ريا باشد به پاي اهل صفا، گرد ره شود هردم به بام عزت و آزادگي، هما باشد خوش آنکسي که به دانشسراي علم و ادب اديب و عارف و آگاه و آشنا باشد چو شمع سوزد و بر جمع پرتو افشاند دليل و مرشد و مفتي و رهنما باشد ز راه راست نپيچد، چو رو کند اقبال به گاه فقر، صبور از سر رضا باشد به جان و مال و قدم يا قلم، به هرچه رسد براي پير و جوان مظهر سخا، باشد خوش آن کسي، که اسيران موج و طوفان را به سوي ساحل آرام، ناخدا باشد خوش آنکه غره نگردد به مال و جاه و جمال يقين کند که جهان کاروانسرا باشد يقين کند که به جز بندگي به درگه حق تلاش روز و شب جمله بي بها باشد کسي است لايق الطاف حي لم يزلي گه يار و ياور مخلوق بينوا باشد خوش آن کسي که در اين پنج روزة هستي به فکر عاقبت و کيفر و جزا باشد مريد و بندة جاه و مقام و کس، نشود به راه حق رود و بندة خدا باشد چو زهر، قاتل جان ستمگران گردد براي زخم ستم ديدگان، دوا باشد بدين حقيت جاويد معتقد، گردد که بانگ ظلم و ستم سخت نارسا باشد خوش آن کسي، که چو چشم از جهان فاني بست به واصلان رسد و در خدا فنا باشد جفا کشيدن و با خلق، مهر ورزيدن کمينه خصلت مردان پارسا باشد خوش آن کسي، که اگر مدح کس کند به جهان مديحه گوي شه ملک لا فتي باشد نميرد آنکه زند خيمه در ولايت او که مِهر آل علي، چشمة بقا باشد شباب، جان به فداي کسي که جان و تنش به راه راحت درماندگان، فدا باشد