دوبيتي‌ها

← بازگشت به فهرست اشعار

اي دير به دست آمده، اي زود گريزم تا چند ز هجران تو خون از مژه ريزم من با تو گل سرسبد باغ شبابم بي تو نخرد هيچ کس امّا به پشيزم بنشين که به شوقت غزلي ناب بگويم شعر شب جادويي مهتاب بگويم بگذار که مستم کند افسون نگاهت تا با تو سخن از عطش و آب بگويم دور از تو زمان با دل من بر سر جنگ است بي تو غزل عمر مرا قافيه تنگ است سوگند به ناز نگهت روز و شب من در آينة چشم سياه تو قشنگ است