بيا تا سرود وفا سر کنيم شراب محبت به ساغر کنيم غنيمت شماريم ايام را خزان در کمين است، باور کنيم بيا تا بت کينه را بشکنيم دل سنگي سينه را بشکنيم مبـادا بـه آيينِ نامردمان عجولانه آيينه را بشکنيم مبادا، بخشکند اين ريشهها به پستي گرايند انديشهها مبـادا عليرغـم آيين مهـر بخندند بر ما خطا پيشهها