گرنه از تيرة غم بود، تبار من و تو گره افکند چرا، چرخ به کار من و تو ما نچيديم به شادي گلي از شاخ اميد به شبيخون خزان رفت، بهار من و تو نشنيديم به جز نغمة جانسوز، دريغ وادي غمزدگان بود، ديار من و تو کس به ما نيم نگاهي، ز سرِ مهر نکرد چه کم از سنگِ وفا داشت، عيار من و تو نرود از سرما دور دمي ساية غم ندهد تا به کف باد، غُبار من و تو نرسيديم به هم، تا نفسي بود به جاي چشم هامان نشدند آينه دار من و تو باورم گشت به اندوه سپرده است، شباب راقم دفتر تقدير، مهار من و تو