افسونگري از چشم سياهت، پيداست عاشق کشي از تير نگاهت، پيداست دانم که، چو شب، سيه کُني روزم را اين نيز، زِ رُخسار چو ماهت، پيداست
افسونگري از چشم سياهت، پيداست عاشق کشي از تير نگاهت، پيداست دانم که، چو شب، سيه کُني روزم را اين نيز، زِ رُخسار چو ماهت، پيداست