خواب راحت ربودي از چشمم عشق را آزمودي، از چشمم غير نقش نگاه نازت را با نگاهي زدودي از چشمم غزل عارفانة، غم را قطره قطره سرودي از چشمم جاي آن جلوههاي رنگارنگ چشمة خون گشودي از چشمم قصة دل ز دست رفتن را بيتکلّم، شنودي ازچشمم آيههاي خوش جواني را بارها خوانده بودي از چشمم رفتي و رفتن شبابم را آشکارا نمودي از چشمم