آفت خماري

← بازگشت به فهرست اشعار

در نگاهت بهار جاري نيست با منت ميل سازگاري نيست کاش مي‌شد دل از تو بردارم حيف کاين خانه واگذاري نيست خواستم گرد غم به مي‌شويم بي تو ميلم به ميگساري نيست اي که لبهاي عاشق آزارت آشنا با جواب آري نيست لذّت بوسه را مگير از من آفتي بدتر از خماري نيست بس کشيدم به دوش بار فراق ديگرم تاب پايداري نيست چشمة خون شده است چشم شباب ديگر اين باز هم شکاري نيست