لبت از باده سُکر آويزتر بود زِآتش برق چشمت تيزتر بود ترا هر عضو، از اعضاي ديگر به دِل بردن هوس انگيزتر بود به قصد هستي من، تيغ نازت ز شمشير قضا، خونريزتر بود دو چشمان درشت و آسمانيت ز اقيانوس شور انگيزتر بود غمت در چهار فصل خاطراتم ز هر پاييز، رنگ آميزتر بود در آغوش تو، ايام شبابم ز هر گل بوته، گل آويزتر بود