چند دو بيتي

← بازگشت به فهرست اشعار

بي‌گمان مهر از ميان ما گريزان گشته است کاين چنين آغاز فصل برگ‌ريزان گشته است ما نسنجيديم و با سنگ خطاي ما، کنون کفه‌هاي اين ترازو نيز، ميزان گشته است نـدارم کَسي، اي کـس بـي‌کسـان مـن نـاتـوان را بـه مقصـد رسـان پنـاهم بـده، بـي‌پـنـاهي بـس است کـه هـر کس نـدارد تـو را، بـي‌کس است در دِلم اي عشـق، بـذر نـامـرادي کاشتـي تا سيه چادر به صحـراي دِلم افراشتي در پـي مقصـود نـاپيـدا، زپـا افـکنـديم کاش مي‌دانستم از اول چـه در سـر داشتـي