ياران هرجائي

← بازگشت به فهرست اشعار

بي‌وفا ياران هرجايي، غمينم کرده‌اند رفته‌اند از پيشم و بي‌هم نشينم کرده‌اند کي چنين اندوهگين و دِل پريشان بوده‌ام سست پيمانان سنگين دِل چنينم کرده‌اند گر ز مسجد راهي ميخانه ام، عيبم مکن نازداران رخنه در ايمان و دينم کرده‌اند چشم‌هاي مست مي آلود بر من دوخته شاعر پرشور شعر آتشينم، کرده‌اند رفت ايامي که بر در کوس دولت مي‌زدم صاحبان حُسن خوارِ ره نشينم کرده‌اند با تمام تلخي ايام، شيرين شاهدان نغمه پردازي چنين شور آفرينم کرده‌اند روزگاري شمع جمع بي‌دِلان بودم، شباب دِل شکن‌ها، گوشه عزلت گزينم کرده‌اند