نگاه

← بازگشت به فهرست اشعار

آن شب که نگاهم به تو افتاد چه مي‌شد روزم سيه از گردش چشم تو نمي‌شد يا دِل ز کف من به نگاه تو نمي‌رفت يا با من دِلداده دِلت يکدِله مي‌شد پاي من و تو، اين همه در بند نمي‌ماند از روز ازل ختم، گر اين غائله مي‌شد يا دور نمي‌گشت، ز دامان تو دستم يا پاي دِلم باز از اين سلسله مي‌شد اي کاش که اين پردة تاريک تنفر آن روز ميان من و تو فاصله مي‌شد با اين همه خوش بود، گر ايام جدايي چون لحظه ديدار تو، کم حوصله مي‌شد