دِل شکسته من را ملول ميخواهند چراغ عيش مرا در افول ميخواهند تمام عزتشان از من است و مرگ مرا دعا کنان، ز خدا و رسول ميخواهند از اين که کينة ديرينه، با حيا دارند مرا شکسته و خوار و خجول ميخواهند نمک خوران نمک دان شکن، نميدانم چه زين قبيل ادا و اصول ميخواهند مرا ز خوردن مي منع کرده و خود را ز جام بادة من، لُولِ لُول ميخواهند کنون که نقد شبابم نمانده، بيدردان برات بودن من را نکول ميخواهند