زير يک سقف زيستن، سخت است با کَسي که تو را، نميفهمد با کَسي که، براي خاطر غير حـرمت آشنـا، نمـيفهمد با کَسي که زِ رنگ و بيرنگي غيـر رنگ ريـا، نمـيفهمد با کَسي که به جز خدا گفتن به خدا، از خدا، نميفهمد چه توان کرد با کَسي کز عشق هيچ جز ادعا، نميفهمد چه توان کرد با کَسي کز جهل قـدر صلح و صفـا، نميفهمد بـه جز از نـاروا، نميداند بـه جز از نـاسزا، نميفهمد حيف و صد حيف، دير فهميدم گوش سنگين، صدا، نميفهمد در شگفتم ز شکوههاي شباب اين شب آيين، چرا نميفهمد