دوباره شب رسيد از راه، درد آور شبي دارم شب دور از نگاه رازناک کوکبي دارم شب است و مثل شب هاي دگر، تنها و سرگردان به تن از آتش اندوه، جان فرسا تبي دارم غم امشب باز بر دشت خيالم، سخت ميتازد عنان از دست من بگرفته، سرکش مرکبي دارم خط پايان ندارد، دفتر دِلواپسيهايم براي هر بلاي نو رسيده، مطلبي، دارم چرا دست از سرم، فکر پريشان برنمي دارد به تنگ آمد دِلم، جان رسيده بر لبي دارم دگر زين آسمان هم برق اميدي نمي تابد عجب بختي، چه اقبال قمر در عقربي دارم سر سجادة غم، ياد ايام شبابم را به ساز اشک و سوز آه، يا رب يا ربي دارم عيد نوروز پشت درهاي بسته دستتو باز قفل به درهاي خانه زد اين ساقة سياه، دوباره جوانه زد دست تو باز، قاصد گل را جواب کرد مثل هميشه حال خوشم را خراب کرد دست تو، چشم پنجره ها را دوباره بست دست تو باز ساغر عيش مرا، شکست دست تو نه، که داس تو با ريشه دشمن است اين داس در کمين پي افکندن من است دست تو کرد فتنه دوباره، به کار من دست تو بست، راه به روي بهار من امسال هم، ز خانه تکاني، خبر نبود باز اين درخت پير دعا، بارور نبود امسال هم، به کام دِل من زمان نگشت گفتم جهان جوان شود، امّا جوان نگشت آمد، ولي به پشت در بسته ماند عيد شعري به شوق فصل شکفتن، نخواند عيد آبي به روي سبزة نو رسته، کس نزد در اين فضاي سرد، زمين هم نفس نزد خورشيد هم دميد، ولي خانه تار ماند آمد بهار و خانة من بيبهار ماند چنگي نزد به تار دِل خسته ام، بهار يک صوت خوش به گوش نيامد ز صد هزار شمعي، نسوخت آيينهاي چشم وا نکرد ديـوار با نسيم، مـرا، آشنا نکرد ماهي سرخ، دور ز تُنگ بلور ماند باز آرزوي بوسه پراني، به گور ماند با دستهاي مانده زِ آغوش، بينصيب خشکيد بوسهها به لب و سکهها به جيب بر سفرهاي که پهن نشد، هفت سين نبود هرگز در اين ديار کهن رسم اين نبود آن سالهاي رفته، که يادش به خير باد نو روز چون به خانة ما پاي مينهاد درها گشوده، پنجرهها باز ميشدند گل واژههاي عاطفه، ابراز ميشدند آن روزها که رابطهها عاشقانه بود نوروز، روز شاد و خوش اهل خانه بود اطراف سفرهاي که به غير از صفا نداشت هرگز، فريب و فتنه و نيرنگ جا نداشت يک در، نبود بسته به نوروز و روز عيد درها گشوده بود، پي ديد و بازديد جام طرب به دست و جهانم به کام بود عيشم به شوق ديدن ياران، مدام بود دستي شکسته باد، که که اين جام را شکست دستي که تار رابطهها را ز هم گسست دستي که طرح عيش مرا، نقش آب کرد پيرم زِ پايمالي دور شباب کرد