فريب

← بازگشت به فهرست اشعار

مثل دِلم که گم شد و پيدا نمي‌شود زخمي به من زدي که مداوا نمي‌شود با من تمام عُمر، نگاهت دروغ گفت اين آن حقيقتي است که حاشا نمي‌شود فرداي قصه‌هاي قشنگت فريب بود امروز وعده‌‌هـاي تو، فردا نمي‌شود دادي به باد زندگي‌ام را به يک نگاه آخـر شراب، اين همه گيرا نمي‌شود الهام بخش شعر تر من هواي تست اين خيمه بي‌خيال تو، برپا نمي‌شود خورشيد، بي تو سر به سرايم نمي‌کشد بي تو تمام، اين شب يلدا نمي‌شود داني چرا به گوشة عزلت نشسته‌ام داني چرا به نغمه لبم، وا نمي‌شود بي تو غزال دشت غزل‌هاي خاطرم طبعم به باغ شعر، شکوفا نمي‌شود با تو بهار آمد و بي تو خزان رسيد بي تو بساط عيش مهيّا نمي‌شود بي تو به جاي بوسة تو بر لبان من جاري به غير رودِ دريغا، نمي‌شود دنياي من تو بودي و بي تو براي من دنيا قسم به جان تو، دنيا نمي‌شود بي تو به جان تو، شبهي مانده از شباب بي تو دِل گرفتة او وا نمي‌شود