سيزده نه در

← بازگشت به فهرست اشعار

سيزده را نه در از خانه اگر وا کرديم نامة ماندنمان را همه امضا کرديم گر نرفتيم سفر جانب گلخانة غير بين گلهاي گلستانة خود، جا کرديم گل رخسارِ عزيزان ز جان بهتر را بنشستيم به شادي و تماشا کرديم بنشستيم به گِرد هم و از درگه دوست دفعِ اين غائله را جمله، تمنا کرديم ما حوالت به در از خانه زدن را زِ امروز با اميد گذر از درد، به فردا کرديم غم بنشسته به دل، از بدِ اين دوران را تا نلرزد دل ياران، همه حاشا کرديم گر نبستيم گره بر سر گيسوي چمن گره از کارِ فروبستة خود وا کرديم دلخوشانيم که بر بايد و نابايدها داوري را همه با ديدة بينا کرديم پيش از اين نيز به کام دل خود از سر صبر تلخ‌ها را همه شيرين و گوارا کرديم آنچه از دست بداديم، به جز نقد شباب با عبور از پس هر حادثه، پيدا کرديم (کرج 13/1/1399 سيزده به در در قرنطينه)