سالهاي گذشته

← بازگشت به فهرست اشعار

گم شدم چون سايه در گرد و غبار زندگي باختم در نرد عشق و در قمار زندگي آرزوي پرکشيدنهاي من، بر باد رفت پير گشتم از جواني، در حصار زندگي باد بي‌رحم خزانِ نامراديها، نداد فرصت گل چيدنم را، در بهار زندگي از همان دور جواني بازي تقدير کرد کوکب بخت مرا، دور از مدار زندگي مردم چشمان بر در ماندة من مي‌کشند سالها بر دوش، بار انتظار زندگي شعر نه، تفسير مرگ سالهاي رفته را مي‌نويسم بر سر سنگ مزار زندگي گُل به کام دِل نچيدم از گلستان شباب ريش شد پاي دِلم، در خار زار زندگي